Sunday, August 1, 2010

یک تنبیه

من متوجه شدم که در صورت عدم استفاده از ف$ی!ل@ل&ت*ر شکن عکسهای سایت دیده نمی شود لذا لینک دانلوود آن را در اینجا می گذارم

در اینجا از کلیه کسانیکه لطف کرده اند وکامنت گذاشته اند تشکر می کنم و از سایرین هم تقاضا می کنم که لطف کنند و نظر خود را بگذارند تا من هم بیشتر تشویق به نوشتن شوم. اگر هم خواستید می توانید با آیدی من در یاهومسنجر تماس بگیرید که خوشحال می شوم آیدی من در سمت راست سایت نوشته شده است
در سایت انگلیسی که گفتم بخشی بود که در آن زنها شرح تنبیهاتشان را بنا به خواست خود یا به دستور شوهرانشان می نوشتند.در این پست ما یکی از آنها را می خوانیم
My spouse/HOH is very grateful for this addition. He feels telling others in a loving DD relationship is beneficial for me as well as others.

Misbehavior – Disrespect & Disobedience - occurred over the last 30-45 days
We have had my HOH’s family living with us over those days. His sister is far from a submissive wife. She is quite bold about her feelings and independent; the opposite of our marriage. Discipline has not been easy during this time and I guess I had free reign as my actions were not corrected. It became easier and easier to follow my sister in law rather than continue in what I truly believed in. I became increasingly disrespectful, disobedient (spending money without permission that we really did not have, hiding the receipts, not doing what HOH asked of me), not following my diet and gaining weight (a lot) and lax about my chores.

About two weeks ago, we were alone and my HOH brought up the subject, and that was difficult to correct currently, it needed to stop. I began to argue and tell him that once they left we could go back to “normal”. He told me since we would be alone for a few hours; I was going to be corrected now for the past behavior and he would not tolerate it any more. My rebellious side kicked in and argued it wasn’t fair. He led me firmly by the hand to my punishment corner and I was instructed to stay there nose to the wall until he calmed down. He will never spank as angry as he was.

Discipline
When he calmed down I was given my instructions to go to our bedroom change into my white granny spanking panties and cropped t-shirt and to assume my position by his chair (meaning kneeling facing the chair with my head down). Kneeling representing my submission as he will lecture me when sits down about my transgressions before I am over his lap.

Normally there is no warm up spanking. He began with slow but heavy strokes with his hand scolding in between smacks. He then lowered the panties to my knees (I feel like a child when he does that) and continued to hand spank me until I was kicking and screaming begging for mercy promising to be good. Of course it did no good, he reminded me of how he felt with how I treated him and how much he hurt. He continued hand spanking and scolding informing me that since I was disobedient during punishment I would be receiving a Disobedience spanking.
He proceeded to paddle my bottom, good and hard. When he was done, and I lay there OTK sobbing, he led me to the bed and on top the pillows so that my butt was high in the air. I was instructed no to move or resist. He then proceeded to lecture me about my transgressions but also how I misbehaved during my punishment. After scolding me, he gave me 10 strokes of the cane and sent me to the corner.

After 30 minutes, I was allowed to re-dress and for the first time I was given a writing essay. I had to sit on our hard, wooden kitchen chairs and write about what I did wrong and the consequences my actions had on our marriage as well as on each other’s feelings and mental state.

Aftermath
When my essay was done, I had to kneel in the corner while he read it. I was then allowed to thank him for my punishment and apologize for my misdeeds. We hugging and kissed each other and was reminded, that future actions would result in immediate punishment even with relatives there. I still had a Disobedience spanking coming the next day.

Benefits
At some point, the pain was so intense and the tears flowing, I crossed a threshold and experienced a submission that was new to me. I don’t know if was because I had never been spanked so long or hard or because I realized how much I hurt my husband. I am writing daily in my journal and sometimes earn a punishment without even trying but those are usually nin-corporal.

شوهر من از بابت این بخش خیلی ممنون است او فکر می کند که گفتن شرح نظام عاشقانه ما برای دیگران برای من و دیگران مفید است.
 رفتار بد: بی احترامی و نافرمانی در طی 30 -45 روز گذشته
در طی این روزها خانواده شوهرم با ما زندگی میکردند خواهر او یک همسر فرمانبردار نیست.او در مورد احساسات و استقلال خود متهور و گستاخ است درست در نقطه مقابل ازدواج ما.تنبیه در این مدت آسان نبود و من فکر می کردم که آزاد هستم چنانچه اعمال من مورد تادیب قرار نمی گرفت.پیروی کردن از شیوه خواهر شوهرم بجای شیوه ای که به آن اعتقاد داشتم روز به روز آسانتر می شد.من به تدریج گستاخ و نافرمان شدم(خرج کردن پول بدون اجازه,پنهان کردن رسیدها و انجام ندادن کارهایی که شوهرم از من خواسته بود) رژیم غذایی ام را دنبال نمی کردم که باعث اضافه وزنم شده بود در انجام وظایفم سهل انگار شده بودم.حدود دو هفته پیش ما تنها بودیم و شوهرم موضوع را پیش گشید وگفت که این روش باید تصحیح شود و روند فعلی متوقف شود . من شروع به دلیل و برهان آوردن کردم و گفتم که وقتی آنها رفتند ما می توانیم به حالت نرمال برگردیم.او گفت که چون ما برای ساعات کوتاهی تتنها هستیم من باید برای رفتار گذشته ام تنبیه شوم و او دیگر حاضر به تحمل نیست. قسمت سرکش من مخالفت می کرد و می گفت که این منصفانه نیست.او مرا با دست و با شدت به گوشه تنبیه هدایت کرد و دستور داد که همانجا رو به دیوار و بینی به دیوار بایستم تا او آرام شود. او هیچ وقت به هنگام عصبانیت اسپنک نمی کند.
مجازات: وقتی که او آرام شد به من دستور داد که به اتاق خواب بروم ولباسهایم را عوض کنم و شرت سفید و تیشرت مخصوص اسپنک را بپوشم و با صندلی وضعیت بگیرم(به این معنی که در مقابل صندلی زانو بزنم و سرم را به پایین خم کنم) زانو زدن تسلیم بودن من را در حال که او روی صندلی نشسته وپیش از آنکه من روی آغوش او باشم در مورد سرپیچی من سخنرانی می کند نشان می دهدمعمولا گرم کردنی در کار نیست او با ضربات آهسته اما محکم با دستش در حالیکه بین ضربات مرا سرزنش می کرد شروع کرد. اوسپس شرت مرا تاروی زانوهایم پایین کشید (من وقتی این کار را کرد احساس بچه بودن می کردم) او اسپنک با دست را ادامه داد تا اینکه من شروع به لگد زدن و جیغ زدن التماس کرن کردم و قول می دادم که از این به بعد خوب باشم. البته این کارها اثری نداشت و او به من یاد آوری کرد که او رفتار مرا تحمل کرده و از آن آزار دیده است.او به اسپنک با دست و سرزنش کردن ادامه داد و گفت که چون من در مدت تنبیه نافرمان بوده ام   .اسپنک نافرمانی هم دریافت خواهم کرد. او به اسپنک کردن من با پدل پرداخت در حالیکه من روی زانوی او بودم و گریه می کردم او مرا به تخت هدایت کرد .چند متکی روی آن بود که باسن من را بالا می آورد.او به من دستور داد که حرکت نکنم و مقاومت نکنم.او به سخنرانی کردن در مورد سرپیچی ام و نافرمانی در مدت تنبیه
ادامه داد. پس از سرزنش او به من 10 ضربه با ترکه زد و مرا فرستاد تا در گوشه بایستم.پس از 30 دقیقه او به من اجازه داد که لباسم را بپوشم و برای اولین بار گفت که یک انشا در مورد نافرمانی ام بنویسم.من می بایست روی یک صندلی چوبی سخت آشپزخانه بنشینم و و در مورد کارهای نادرستم و اثرات آن بر روی ازدواجمان و احساسات همدیگر بنویسم.
پس آیند:پس از این که من انشا را نوشتم می بایست در گوشه زانو بزنم تا او آن را بخواند. پس از آن من می توانستم از شوهرم بخاطر این تنبیه تشکر کنم و از بابت کارهای بدم عذر خواهی کنم.سپس ما همدیگر را در آغوش گرفتیم و بوسیدیم و او به من گفت که کارهای آینده من با تنبیه بلا فاصله مواجه خواهد شد صرفنظر از اینکه نزدیکان آنجا باشند. من هنوز یک اسپنک نافرمانی دارم که فردا انجام خواهد شد
فواید: برای مدتی درد شدید بود و من گریان بودم من یک حد آستانه را رد کردم و تسلیم بودن تازه آی را تجربه کردم.نمیدانم بخاطراین که هیچگاه اینقدر سخت و طولانی اسپنک نشده بودم یا شاید به خاطر این  که فهمیدم چقدر شوهرم را اذیت کردم.من روزانه در دفتر خاطراتم می نویسم و بعضی وقتها تنبیهاتی را کسب می کنم ولی آنها معمولا غیر بدنی هستند

8 comments:

دختر تپلی said...

خیلی خوب بود. ممنون. و البته خوش به حالش.‏

fifi.1367 said...

سلام

جالب بود!!!!
من تمام دیروز رو تو این سایتا گشت میزدم.... نصف بیشترشون فیلتر شده اما خیلی ها هنوز فیلتر نیستن و مطالبشون و خاطراتشون خیلی جالب بود

مرسی به خاطر وبلاگی که راه انداختی....

من که هنوز نتونستم این مسئله رو با همسرم حلش کنم....

یه سایت در مورد این که چه جوری این مطلب رو عنوان کنیم به همسرمون و متوجه این مسئله بکنیمش .. پیدا کردم... ولی مشکل این بود که فقط صحفه اصلی اش فیلتر نشده بود و بقیه صفحات فیلتر شده بود!!!

نمیتونی در این مورد مطلب بگذاری؟؟؟؟

بازم مرسی
به خاطر وقتی که میگذاری

Anonymous said...

tablighato hal kardi?
barat to falakestan tablighat kardam
esmam :d has to cm haye bloggfa

fifi.1367 said...

یه سایت خوب در این زمینه پیدا کردم
حداقل از نظر من گروه های خوبی داره


http://www.submissivewife.org/

نظرت چیه؟

fifi.1367 said...

بازم سلام

اومدم ادرس بلاگم رو بدم

http://my-dp.blogspot.com/


راستی کجا رفتی شما؟
من واقعا به ادامه دادن این بلاگت نیاز دارما

لطفا زودتر بیا ادامه بده

master_scorpio22 said...

http://mbn22.blogfa.com/

Anonymous said...


سلام نمیدونم چرا با اینهمه طرفدار که دارید دیگه ادامه نمیدید؟؟
وبلاگ خوبی بود.همه مطالب رو دو سه بار خوندم و با اینکه یه سالی میشه آپ نشده اما هنوزم میام به امید یه مطلب جدید!!!!

Anonymous said...

سلام من فول اسلیوم دنبال میسترس هم برای بردگی هم اگر شد ازدواج ایدی brine_mind