Wednesday, October 27, 2010

یک تنبیه2

با عرض سلام خدمت همگی
از اینکه یک مدت نبودم ببخشید آخه سرم شلوغ بود. خدمت آن دسته از دوستان عزیز که برای کامنت گذاشتن مشکل داشتند عرض کنم که دیگر مشکلی وجود ندارد ونیازی به نوشتن کلمه تصویر ندارید امیدوارم از این به بعد شاهد تعداد زیاد کامنتها باشیم همینجا از همه دوستان میخواهم که لطف کنند و نظر خود را بگذارند تا من هم تشویق به ادامه کار شوم. اما برای این پست باز هم خاطره تنبیه یکی از زنها را می گذارم امیدوارم خوشتان بیاید

I have been on restriction from computer use, limited to one hour a day online. Last evening I had used my alloted time before my HOH went to work. Once he left for work I chose to get back online and check emails, I only stayed online for a short period. About two hours later I was shocked to hear my husband's truck pull up. He came rushing up the steps of the porch and I could tell by the look his face something was wrong. I reached and opened the door and he seemed surprised to see me. He has been trying to call and couldn't get an answer on the phone. We began investigating to see why the phone wasn't ringing when he walked into the computer room and found the internet still connected and several messages on the screen alerting that someone (him) was trying to make an incoming call. The moment he went into the computer room my mind started swirling,..did I turn the connection off?...The tone in his voice as he called me into the computer room let me know that my sins had found me out, I was caught. I have never seen him that upset or afraid. I stood looking like a guilty child as he proceeded to unbuckle his belt. He then ordered me to take off my shorts and panties, turn and place my hands palms down into the computer chair, and expose my bottom to his full view. My HOH then gave me the hardest spanking I have ever had with his belt. I kept apologizing and making promises to never disobey him again to no avail. It didn't take long for tears to start falling on the chair but he continued to spank me hard with his belt, it seemed it went on forever. I had never been so glad for a spanking to end. He then ordered me to stand up and remove the rest of my clothes, I thought I would die. I told him I knew I had disobeyed him and deserved a spanking, and I was sorry I had worried him but I could't take anymore. He informed me I could and would take more and if I said another word I would add a disobeidence spanking --- I shut up! While I undressed he took the computer chair and put it in the middle of the room, then taking me by the hand he sat down in the chair and positioned me across his left leg/thigh, locking me into position with his right leg. He then gave me a hard hand spanking. I cried a lot as he went from cheek to cheek to administer hard stings of pain. Finally I just layed across his lap and took my punishment. He lectured me about being disobiedent, dishonest, and untrustworthy. He paused for a second to inform me I was getting extra swats for him having to leave his job to check on me. On and one he went until we were both exhausted. He then sent me to the mirror to look at my bottom ( he has never done that before) As I looked in the mirror he said "Do you see what happens to disobeident wives?". He then asked if my "extra online time was worth the consequences". I assured him no. He then sent me to the corner in our bedroom and told me I would remain there until he called me from work and gave me permssion to leave the corner. One hour later ( I have NEVER stood in the corner that long) he called. He then made me get a pen and paper and write the following instructions:
One weeek total restriction from:
Internet/computer use
TV/Radio
Telephone
This would begin immediately though I would be required to post in the punishment book.
The following extra chores were also added since I had a lot of extra time:
Day 1-5: clean out a closet a night and write one of Loving DD's articles each day. They will be assigned daily.
Day 6: Clean kitchen cabinets/including washing walls. Receive lecture from HOH and additional spanking due to the severity of disobiedence.
Day 7: Clean bathroom closet/cabinet and wash/vacumn HOH's pick-up.
I was then sent to bed.
***********
I woke this morning to a black and blue, tender backside. My HOH takes great pride in not bruising me but he felt last night I need a severe lesson, I have been in a lot of trouble lately. I am very tender and will be that way for a few days, reminders of the price disobeience cost. This morning I heard my husband as he came in from work, took a shower, and made his morning coffee. I found him sitting at the kitchen table where I went and knelt before him and apologized. I then proceeded to thank him by taking him in my mouth. He accepted my apolgy and we made wonderful love to each other.
I'll be on my best behavior for a very, very long time. I never want my HOH to have to do that to me again - though it was my disobeience that caused it. I never want to frighten him like that again. I have learned a harsh but necessary lesson on obeying my HOH, on being honest to him, and that there always will be consequences when I don't, he will make sure of it. I am red, humbled, submissive, and my actions have resulted in me being treated, just the way I acted, like a child.
من برای استفاده از کامپیوتر در یک محدودیت هستم و روزی یک ساعت حق دارم آنلاین باشم.بعد از ظهر قبل من قبل از اینکه شوهرم سر کار برود وقت معین خود را استفاده کردم.به محض اینکه شورم رفت ممن تصمیم گرفتم دوباره آنلاین شوم و ایمیلهایم را چک کنم من تنها مدت کوتاهی آنلاین بودم . حدود دو ساعت بعد من شوکه شدم وقتی صدای خودرو شوهرم را شنیدم.او با سرعت از پله ها بالا آمد و من با یک نگاه از صورت او می توانستم بفهمم که یک چیز اشتباه بود. من رسیدم و در را باز کردم و به نظرم رسید که او از دیدن من تعجب کرد.او سعی کرده بود تلفن کند و موفق نشده بود جوابی در یافت کند. ما سعی کردیم بررسی کنیم که تلفن چرا زنگ نزده است. او به اتاق کامپیوتر رفت و متوجه شد که اینترنت هنوز وصل است و چندین پیام روی صفحه میگفت که کسی (او) سعی کرده بود تلفن بزند. وقتی او به اتاق کامپیوتر رفت قلب من به شدت زد آیا من اتصال را قطع کرده ام؟ تن صدای او وقتی که من را به اتاق صدا زد می گفت که گناه من کشف شده است.من هیچ وقت او را تا این حد آشفته و متاسف ندیده بودم. من مانند یک بچه گناهکار ایستاده بودم که او شروع کرد کمربندش را باز کند. او سپس به من دستور داد که شرت و زیر شلواری ام را در بیاورم برگردم و کف دستهایم را بر روی صندلی کامپیوتر بگذارم و باسنم را کاملا در دید او قرار دهم . شوهرم سپس سختترین اسپنکی را که من با کمربند او خورده بودم به من زد. من شروع کردم به معذرت خواهی و گفتن اینکه دیگر هیچ وقت دیگر از او نافرمانی نخواهم کرد بدون فایده.زیاد طول نکشید که اشکهای من شروع به ریختن بر روی صندلی کرد ولی او همچنان با کمربندش به سختی من را اسپنک می کرد به نظر می رسید این برای همیشه هست. من هیچوقت بخاطر پایان یک اسپنک ای قدر خوشحال نشدم. او سپس دستور داد که بایستم و همه لباسهایم را در بیاورم. من فکر کردم که میمیرم. من به او گفتم که می دانم که از او نافرمانی کرده ام و مستحق اسپنک هستم و متاسفم که او را نگران کردم ولی من دیگر نمی توانم تحمل کنم. او گفت که من می توانم و بیشتر دریافت خواهم کرد و اگر یک کلمه دیگر حرف بزنم یک اسپنک نافرمانی هم اضافه خواهد شد. من خفه شدم.در حالی که من لخت می شدم او صندلی کامپیوتر را برداشت و در وسط اتاق گذاشت سپس من را با دستم کشید و روی صندلی نشست و من را روی ران چپش قرار دادو و من را در آن وضعیت با پای راستش قفل کرد.سپس او یک اسپنک سخت به من داد.  من خیلی گریه کردم در حالیکه او از این طرف باسن به آن طرف می رفت تا سوزش درد را پخش کند سرانجام من تنها در آغوش او دراز کشیدم و تنبیهم را دریافت کردم. او برای من در مورد نافرمان بودن متقلب بودن و غیر قابل اعتماد بودن سخنرانی کرد.او یک لحظه مکث کرد تا به من اطلاع دهد که ضربات بیشتری را برای این که او را مجبور کردم تا کارش را ترک کند و مرا چک کند در یافت خواهم کرد او ادامه داد تا ما هر دو تحلیل رفته بودیم. سپس او من را به مقابل آینه فرستاد تا باسنم را نگاه کنم(او تا بحال این کار را نکرده بود) وقتی من در آینه نگاه کردم او گفت: می بینی چه اتفاقی برای زنهای نافرمان می افتد؟ سپس به من گفت آیا وقت زیادی که آنلاین بودم ارزش نتیجه آن را داشت؟ من گفتم که نه . او سپس من را به گوشه اتاق خواب فرستاد و گفت که باید همانجا بایستم تا او از کار به من تلفن کند و اجازه ترک کردن گوشه رابدهد. یک ساعت بعد ( من تا بحال اینقدر طولانی در گوشه نایستاده بودم) او تلفن کرد. سپس او به من گفت که یک قلم و کاغذ بیاورم و دستورات زیر را بنویسم
یک هقته محدودیت کامل در:
استفاده از کامپیوتر /اینترنت
تلویزیون/رادیو
تلفن
این محدودیت به محض اینکه من این متن را در کتاب تنبیه پست کردم شروع می شود.
در حالیکه من وقت اضافه زیادی دارم کارهای اضافه زیر اضافه می شود:
روز1-5: هر شب یک کمد را تمیز کنم وهر روز یکی از متنهای سایت نظام خانگی دوستانه را بنویسم. آنها بطور روزانه نعیین می شود
 روز 6: تمیز کردن کابینتهای آشپزخانه/ شامل شستن دیوارها.شنیدن سخنرانی از شوهرم و اسپنکهای اضافه بخاطر بزرگی نافرمانی
روز 7: تمیز کردن کمد و کابینت حمام و شستن و جارو کشیدن اتاق شوهر
 من سپس به رختخواب فرستاده شده.
***********
من امروز صبح با یک باسن سیاه و آبی و حساس بیدار شدم.شوهرم از اینکه من کبود نشدم به خودش مغرور بود اما فکر می کرد که من دیشب احتیاج به یک درس سخت داشتم.من اخیرا خیلی به خطر می افتادم. من خیلی احساس درد می کنم و برای چند روز آینده خواهم داشت و این یاد آوری بهای نافرمانی است.امروز صبح من صدای شوهرم را شنیدم که از کار به خانه برگشت دوش گرفت و قهوه صبحش را آماده کرد. من دیدم که او پشت میز صبحانه نشست و من رفتم و در مقابلش زانو زدم و معذرت خواهی کردم.سپس شروع به تشکر از او کردم با گذاشتن آلت او در دهانم. او معذرت خواهی من را پذیرفت و ما یک معاشقه عالی کردیم. من برای مدت طولانی در بهترین رفتار خواهم بود.من هیچ وقت نمی خواهم که شوهرم دوباره این کار را بکند. فکر می کنم که این نافرمانی من بود که باعث آن شد.من نمی خواهم او را اینطور به هراس اندازم.من یک درس سخت اما لازم در اطاعت کردن از شوهرم  و درستکار بودن با او گرفتم و او مرا از این مطمئن کرد که اگر اینطور نباشم عواقب آن خواهد بود.. من قرمز متواضع و مطیع هستم و رفتار من نتیجه این است که با من همانطور که عمل می کنم رفتار می شود.

38 comments:

دختر تپلي said...

حقش بود.‏

parivash parivash said...

عالی بود
فقط چرا در مورد اسپنکش کامل نمی گید؟ چند ضربه خورد به کجاهای باسنش خورد؟
باسنش اگر سیاه شد چطور کبود نشده؟!
ممنونم

majid said...

پریوش خانم من فقط عین متن رو ترجمه می کنم

fifi.1367 said...

سلام
خوشحالم كه بالاخره برگشتيد

من اخرش متوجه نشدم اين مطالب رو از كدوم قسمت سايت ميگذاريد....
؟؟

fifi.1367 said...

سلام
ميشه يه لطفي بكنيد؟
اين كه خاطرات رو بگذاريد خوبه ولي خب حداقل تو زمينه هاي متفاوت بگذاريد.

منظورم اينه كه بهتره قسمت هاي ديگه اين رابطه رو هم توضيح بديد

اينجوري با همه ابعاد اين رابطه اشنا ميشيم

بازم ممنون به خاطر وقتي كه ميگذاريد

Anonymous said...

سلام.ممنون از سایت لا محتوات. من هم اخیرا یه وب زدم.خوشحال می شم سر بزنید. arbabbardeh.blogspot.com

-master jack

Anonymous said...

لذت بردیم .ممنون

Anonymous said...

قشنگ بود و دوست داشتني!

Anonymous said...

قشنگ بود و دوست داشتني!

Anonymous said...

دوست داشتم باز هم بذارید

Anonymous said...

به نظر من چون مردها همیشه دوست داشتن جنس برتر باشن این کارا رو میکنن.
تنبیه زن خوبه و خیلی هاشون هم حقشونه اما گاهی مرد هم باید تنبیه بشه ورگنه زن زیر سوال میره .
در کل با کتک خوردن زنها موافقم و دوست دارم خودمم کمی در زندگیم اسپنک بشم .
باز هم بذارید و سعی کنید متنوع تر باشه .

Anonymous said...

http://www.kamarband.webfars.ir/

Anonymous said...

من وبتون رو دوست درام استثنائا بين وب هاي ديگه راجع به اين موضوع داستان هاي جذاب تري گذاشتين هرچند خيلي شبيه به هم هستن! منتظر ادامه دادنتون هستم!

Anonymous said...

خواهشا زود به زود داستان ها رو بذارین .

nana said...

ممنون به خاطر وقتی که می گذارید

Anonymous said...

شوهرم با خوندن این مطالب نسبت به من سختگیر تر شده. همین دیشب به خاطر درست نکردن شام با برس 40 ضربه اسپنک شدم. قبلش در حالی که روبروش ایستاده بودم ازم خواست بگم چرا تنبیه می شم. بعد هم وادارم کرد روی تخت دمر دراز بکشم و بالش زیر شکمم باشه و بعد از هر ضربه باید عذر خواهی می کردم. اونقدر با قدرت می زد که کم مونده بود خودمو خیس کنم. هرچقدر التماس می کردم محکم تر تنبیهم می کرد. بعد از تمام شدن اسپنک یک ربع رو به دیوار ایستادم در حالی که وادار شده بودم دسته برس رو لای باسنم نگه دارم و اجازه نداشتم باسنم بمالم.الانم که دارم اینو می نویسم دمر خوابیدم چون از درد نمی تونم روی باسنم بشینم. البته مقصر خودم بودم و باید ادب می شدم.

Anonymous said...

ziba bood
dastet dard nakone

Anonymous said...

punisher
دوستان سلام
من می خوام اینجا داستان بزارم اگر موافقید اعلام کنید در ضمن مدیر محترم وبلاگ هم بگه من اجازه این کار رو دارم یا نه؟ باید این وبلاگ رو فعال کنیم. منتظر نظراتتون هستم قربان همه

parivash parivash said...

منتظریم پانیشرجان
داستان بگذار

Anonymous said...

خسته نباشی
جای چنین وبلاگی توی وب فارسی خالی بود

Anonymous said...

شوهر من هر چند وقت یکبار منو تنبیه می کنه تا فراموش نکنم که باید مطیع باشم البته حقمه
آخرین باری که کتک خوردم دیروز بعدازظهر بود . هنوز باسنم درد می کنه قرار هم هست که بعد از نوشتن این مطلب برم و اماده اسپنک بشم

دريا said...

سلام بخاطر وبلاگ و داستان هاي قشنگتون ممنون

دريا said...

سلام بخاطر وبلاگ و داستان هاي قشنگتون ممنون

This is hell we'r in said...

من خیلی دوست دارم بدونم که چند درصد از خانم ها تو ایران علاقه به تنبیه شدن دارند چون من به دنبال همسری هستم که به اسپنک شدن علاقه داشته باشه

setareh said...

اگه دوس دارین بیشتر در این مورد صحبت کنیم منو ادد کن
d_spankee@yahoo.com

setareh said...

اگه دوس دارین بیشتر در این مورد صحبت کنیم منو ادد کن
d_spankee@yahoo.com

Master Hossein said...

salam
slave dokhtar va spankee ghabool mikonam
arbabspanker@yahoo.com

Anonymous said...

Amazing! This blog looks just like my old one! It's on a entirely different subject but it has pretty much the same page layout and design. Outstanding choice of colors!

Also visit my website ... dental implant costs

Anonymous said...

Whoa! This blog looks exactly like my old one!
It's on a totally different subject but it has pretty much the same page layout and design. Outstanding choice of colors!

Feel free to surf to my web site - dental plans

Anonymous said...

Excellent article. Keep posting such kind of info on your page.
Im really impressed by your site.
Hey there, You have done a great job. I'll definitely digg it and in my opinion suggest to my friends. I am sure they will be benefited from this website.

Feel free to surf to my web site: costs of dental implants

Anonymous said...

Terrorism insurance: The potential losses
that can be caused as a result of terrorist activities
are covered under terrorism insurance. This has led the people in
some parts of the world to secure themselves against terrorism.


my website affordable-Dental-Plan.org

Anonymous said...

Terrorism insurance: The potential losses that can be caused as
a result of terrorist activities are covered under terrorism insurance.
This has led the people in some parts of the world to secure themselves against
terrorism.

my page affordable-Dental-Plan.org

Anonymous said...

It is truly a great and helpful piece of info.
I am happy that you simply shared this helpful information with us.
Please keep us up to date like this. Thank you for sharing.


Also visit my blog: komunitas.digitalife.co.id

Unknown said...

سلام.بنده نظر موافق دارم..و شدیدا خواهان این نوع ازوواج هستم.

Aliaii said...

منم خیلی دوس دارم یه خانم باشخصیت و محترم و کنترل؛تربیت و تنبیه کنم.
Ali.aliai@yahoo.com

Anonymous said...

من هم تنببه میشم. شوهر منم میگه با هر ضربه شلاقی که به باسنم میزنه باید عذرخواای کنم و تعداد ضربه ها رو هم بشمارم. دیشب ۵۰۰ ضربه شلاق زد رو باسنم. امشب هم قراره تنییهم کنه تا ۲ساعت دیگه. خیلی میترسم

Anonymous said...

منم ۲ساعت دیگه باید تو پوزیشن تنبیه اماده باشم دمر روی تخت با ۱بالشت زیر شکم تا باسنم تحت کنتدلش باشه. شلاقم باید کنارم باشه تا بیاد و تنبیهم کنه. دیشب ۵۰۰ ضربه شلاق خورد باسنم امشب رو نمیدونم

Anonymous said...

علاقه هم نداشنه باشیم شوهرامون تنبیهمون میکنن چه بخوایم چه نه