Thursday, August 19, 2010

اولین اسپنک مراقبت

 قبلا در مورد اسپنک مراقبت گفتیم که اسپنکی است که به صورت دوره ای صرفنظر از اینکه زن مرتکب اشتباهی شده باشد یا نه انجام می شود تا او همواره مطیع نگه داشته شود در این پست یک خاطره از آغاز اسپنک مراقبت یک زن را می خوانیم

My HOH told me to write about my first maintenance spanking this morning. As I said earlier, my HOH decided to implement this routine today. Nothing else was said about its inception. This morning I had two thoughts: 1. pretend I forgot and take my chances or 2. show my HOH the trust, love and respect that he deserves and I feel towards him by presenting and submitting myself to him.

I got up while he was in the shower and did my normal routine and when complete, went to the bedroom, took out his box of spanking implements and put them on the bed before I lay face down on the bed arms above my head, legs spread slightly and my nightshirt pulled up to expose my bottom. I lay there waiting and anticipating what would happen.

When he entered the bedroom, all he said was "Good Girl". He sat on the bed next to me and explained why he felt this was necessary and was happy that I submitted willingly with no further reminders since Sunday’s punishment. He began with his hand warming by bottom up before he picked up the leather strap and began to spank with more force. He stopped and lectured me about the purpose of Maintenance Spanking and that in no way would it replace punishment if warranted. He then used the thinner paddle spanking in hard, firm alternating strokes to each cheek of my bottom. His rhythm was fast and consistent. It wasn't long before I started to promise to be good, I learned my lesson and he didn’t have to do this every morning. He told me he makes the decisions as HOH, I was going to be spanked daily with whatever implements he decided on and for how long he decided. I was warned sternly to keep quiet or later today I would receive a Disobedience Spanking as well as Punishment spanking. I kept quiet and clenched the sheets as his rhythm and intensity picked up bringing me to tears. He continued with this intensity for about 5 – 10 minutes after I started to cry.
When he was done, he told me to remove my nightshirt and stand in the corner until he called me on his way to work. While there I was told to think about this morning. When he called, I thanked him for loving me enough to want to correct my behavior. I apologized for pleading with him to stop and that I will submit each morning to his discipline. I was also ashamed that I did plead with him to stop (although that ceased quickly) because it did not demonstrate the trust that I had in him with my safety and well being and told him so. My HOH gave me permission to leave the corner and get ready for work. He told me that each morning I would be spanked but the implements, severity and corner time would vary. I earned corner time due to my pleading. Again, I thanked him.

I am not looking forward to being spanked each morning, especially for good behavior. But I do trust that my HOH would never do anything that would intentionally harm me. I will present myself to him each morning and quietly accept his leadership over me. It is difficult to sit here and I think about this morning and how I pleaded, I do feel bad. Hopefully as your post suggests maintenance spanking will curtail worse behavior and disrespect and prevent further punishment. My HOH has already said that he hopes to gradually go from daily spanking to 3 times per week, then 2 and then once per week but that is up to how I react and behave.

I honestly believe that LDD is a slow learning process of trusting your HOH as well as being “untrained” of the worldly standards that LDD is wrong and woman have equal say. Bottom line is I do not, I chose to submit to my husband in return for his love and commitment. I willingly gave him the right to discipline in the manner he chooses, when he disciplines and why. I know that he would never hurt me and in fact he does not enjoy spanking me to tears. I am slowly losing my streak of independence and the worldly values of equal rights. I am reading Surrendered Wife which is helping me understand myself and my husband as well as our needs.

Thank you and have a wonderful Thanksgiving.

شوهر من گفته است که در باره اولین اسپنک مراقبت که امروز صبح انجام شد بگویم. همانطور که قبلا گفته بودم شوهرم تصمیم داشت که این روتین را امروز بکار گیرد.  چیز دیگری در باره شروع آن گفته نشد.امروز صبح من دو گزینه پیش رو داشتم یکی اینکه وانمود کنم یادم رفته است و شانسم را امتحان کنم یا به شوهرم اعتماد عشق و احترامی را که او شایسته آن است نشان دهم و
خودم را به او ارائه و تسلیم کنم
من صبح در حالی که او زیر دوش بود بیدار شدم و کارهای نرمال خود را انجام دادم و وقتی تمام شد به اتاق خواب رفتم و جعبه وسائل اسپنک او را آوردم و آنها را روی تخت گذاشتم سپس به صورت صورت بر روی تخت , روی تخت خوابیدم و دستهایم را روی سرم گذاشتم و پاهایم را کمی باز کردم و پیراهن خوابم را کمی بالا زدم تا باسنم مشاهده شود .من در حالیکه منتظر بودم و سعی می کردم پیش بینی کنم چه اتفاقی می آفتد به همان حال دراز کشیدم
وقتی شوهرم وارد اتاق شد تنها گفت دختر خوب و روی تخت در کنار من نشست و  گفت که حس می کند که این ضروری و باعث خوشحالی است که من با میل خود وبدون یاد آوری بیشتر از تنبیه روز یکشنبه تسلیم هستم.او شروع کرد به گرم کردن باسن من با دست و سپس تسمه چرمی را برداشت و با قدرت مرا اسپنک کرد او اسپنک را متوقف کرد و شروع به سخنرانی در مورد هدف اسپنک مراقبت کرد و گفت که آن به هیچ وجه جایگزین تنبیه در صورت لزوم نمی شود. او سپس پدل نازکتر را برداشت و با شدت شروع به اسپنک کرد در حالیکه به تناوب از این طرف باسن به آن طرف می رفت. ریتم اسپنک او سریع و پایدار بود . مدت زمان زیادی طول نکشید که من شروع به گفتن اینکه قول می دهم خوب باشم و درسم را فرا گرفتم و او لازم نیست که هر روز صبح این کار را انجام دهد , کردم. او گفت که او به عنوان رئیس خانواده تصمیمات را می گیرد و من هر روز صبح با هر وسیلهای که او تصمیم بگیرد وبه هر مدت که او تصمیم ئبگیرد اسپنک خواهم شد. او با سختی به من هشدار داد که ساکت باشم وگرنه بعدا امروز اسپنک نافرمانی و همچنین تنبیه خواهم شد.من ساکت شدم و شروع کردم به فشردن ملافه تا اینکه ریتم و شدت اسپنک بالا رفت و من به گریه افتادم.او به اسپنک با این شدت 5 یا 10دقیقه بعد از این که من به گریه افتادم ادامه داد
پس از آن او به من گفت که پیراهن خوابم را در بیاورم و در گوشه بایستم تا او مرا برای ادامه کار فراخواند.وقتی که در آنجا بودم او به من گفت که در مورد امروز صبح فکر کنم.وقتی که او مرا صدا زد من از او به خاطر اینکه اینقدر مرا دوست دارد که رفتار مرا مورد تادیب و تصحیح قرار می دهد تشکر کردم.من از او به خاطر اینکه التماس می کردم که بس کند معذرت خواهی کردم و گفتم که من هر روز صبح به اسپنک و تادیب او تسلیم خواهم شد.همچنین من شرمنده بودم که به او التماس کردم که بس کند (اگرچه من زود از این کار دست کشیدم) چرا که این نشان می دهد که من به او در مورد رعایت سلامتی و سالم بودن من اطمینان ندارم و این را به او گفتم.شوهرم به من اجازه داد که گوشه را ترک کنم و برای کار آماده شوم او به من گفت که من هر روز صبح اسپنک خواهم شد ولی وسیله مورد استفاده شدت و زمان گوشه ایستادن فرق می کند.من گوشه ایستادن را بخاطر التماس بری توقف کسب کردم من دوباره از او تشکر کردم
من هر روز صبح به دنبال اسپنک نیستم مخصوصا در مواقع رفتار خوب ولی من به شوهرم اطمینان می کنم که او هیچگاه به عمد کاری نمی کند که من آسیب ببینم.من هر روز صبح با آرامش خودم را به او ارائه می کنم و رهبری او را بر خودم می پذیرم.این مشکل است که اینجا بنشینم و  من در مورد امروز صبح فکر می کنم و اینکه چطور التماس کردم و احساس بدی در مورد آن دارم. با امیدواری همانطور که پستهای شما پیشنهاد می کند اسپنک مراقبت از رفتارهای بدتر و بی احترامی جلوگیری میکند و از تنبیه بیشتر پیشگیری می کند.شوهرم همچنین گفت که امیدوار است که بتدریج ما از اسپنک روزانه به 3 با ر در هفته و سپس 2 بار در هفته و یک بار در هفته برویم ولی این بستگی به رفتار من دارد
من عقیده دارم که شیوه زندگی نظام خانگی عاشقانه یک روند آموزش آهسته از اعتماد کردن به شوهر است و همچنین تحت تاثیر استنداردهای جهانی که این شیوه غلط است و زنها دارای نظر برابر هستند , قرار نگرفتن می باشد.من تحت تاثیر آن نیستم وخودم انتخاب کرده ام که در بازگشت به عشق و تعهد او تسلیم او باشم. من به میل خودم این حق را به او داده ام که مرا هر ووقت هر جا و به هر دلیل که خواست تادیب و تنبیه کند.من می دانم که او به من آسیب نمی رساند و همچنین او از اسپنک من تا حد گریه لذت نمی برد. من به تدریج میلم به استقلال داشتن و ارزشهای جهانی حقوق برابر را از دست می دهم. من دارم کتاب همسر تسلیم را می خوانم که به من کمک می کند که خودم و شوهرم و نیازهای ما را بشناسم

Friday, August 6, 2010

چند تنبیه

در این پست مجددا گزارش تنبیه زنها را می خوانیم
My misbehavior was spending to much money yesterday. My husband and I have talked about the importance of staying within our budget several times. Our last discussion on the subject gave me a warning that I was be punished if I did not pratice this sel-control, I failed at it yesterday and had to confess such to my HOH after he got home from work.

He reminded me of what I was promised if it happened again and sent me to our bedroom to prepare for my spanking. Using the loppy john, he spanked me hard while lecturing me about self-discipline. I then had to give him the receipts of everything I bought and was sent to the corner (nude) to think about my misbehavior. Afterwards, I had to write an essay on fiances and the importants of self-control. My husband circled the items on the reciepts I have to return to the stores today, this will put me back in budget. My HOH also made me read one of Sir LovingDD's article about spanking to prevent misbehavior. He then informed me I would be receiving such spankings before I go shopping anywhere, until I can learn to control my spending, this will include an additional spanking today, before I return items so I will pratice self-control.
My bottom is very sore and tender this morning, loppy j always does that to me. What hurts most though is me disappointing my husband. I will strive to make him very proud of me and will learn this lesson WELL.
Karen 
رفتار ناشایست من خرج کردن مقدار زیادی پول دیروز بود.من و شوهرم بارها باهم درباره اهمیت رعایت کردن بودجه مان صحبت کرده ایم. در آخریین صحبت شوهرم به من اخطار داد که اگر نتوانم خودم را کنترل کنم تنبیه خواهم شد. من دیروز متکب این عمل شدم و می بایست وقتی شوهرم از کار به خانه بازگشت به آن اعتراف کنم.او به من یاد آوری کرد که در صورت تکرار این مساله چه قولی داده بودم و مرا به اتاق خواب فرستاد تا برای اسپنک آماده شوم او مرا به سختی با استفاده از لوپی جانی اسپنک کرد و در همان حال برایم  ازاین که باید خودم رابه نظم در آورم سخنرانی می کرد. سپس من می بایست رسید چیزهایی را که خریده بودم به او می دادم و برهنه در گوشه بایستم و درباره کار بدم فکر کنم. پس از آن من می بایست یک انشا در مورد امور مالی و ضرورت کنترل خود بنویسم. شوهرم چیزهایی را که من می بایست امروز به مغازه پس دهم تا بودجه را رعایت کرده باشم را جمع آوری کرد. شوهرم همچنین مرا وادار کرد تا یکی از مقالات سایت را درباره اسپنک برای جلوگیری از کار بد را بخوانم.او به من گفت که از این به بعد من چنین اسپنکی را هر بار پیش از خرید رفتن دریافت خواهم کرد تا اینکه یاد بگیرم ولخرجی ام را کنترل کنم. این شامل یک اسپنک اضافه در امروز پیش از بازگرداندن چیزها می شود. به این ترتیب من کنترل خود را تمرین می کنم.  باسن من امروز بسیار دردناک و حساس است لوپی جانی همیشه باعث این مساله می شود چیزی که بیشتر مرارنج می دهد این است که من شوهرم را نا امید کردم. من سعی خواهم کرد که باعث سربلندی او شوم و این درس را به خوبی خواهم آموخت
My misbehavior was overdrawing our account to be about $100 which was compunded by hiding the overdraft notice.
My punishemnt was broken into three segements in one evening. All was done naked.
1. 50 strokes with the Spencer paddle over the chair a corner time break
2. 50 strokes with HOH belt bent over the arm of the couch to total overdraft then corner time
3. a long hard spanking with leather strap spread eaagle on the bed - it seemed to last forever that was for hiding the notice which was considered lying.

When my discipline was finished I am required to thank my HOH for his time and attention as well as apologize for my errors and what I learned from my punishemnt.

It may seem harsh but it is not an offense I will commit again. Generally it takes one or two harsh spankings and I do not return to that behavior for some time.
کار بد من عبارت بود از اضافه برداشت از حسابمان به مبلغ 100 دلار به همراه پنهان کردن اخطار اضافه برداشت
تنبیه من به سه قسمت که در یک بعد از ظهر انجام شد تقسیم شد که همگی در حالیکه من برهنه بودم انجام شد
ضربه با پدل اسپنسر بر روی یک صندلی و بدنبال آن یک زمان گوشه ایستادن 50
50ضربه با کمربند شوهرم در حالیکه بر روی تخت خم شده بودم برای تمام اضافه برداشت بدنبال آن یک زمان گوشه ایستادن
یک اسپنک سخت طولانی بر روی تخت با تسمه چرمی این مرحله که به نظر می رسید برای همیشه ادامه داشته باشد برای پنهان کردن اخطار بود که دروغ به حساب می آمد
پس از پایان یافتتن تنبیه من می بایست از بابت وقت و توجه شوهرم تشکر کنم و همچنین بخاطر اشتباهاتم و آنچه از تنبیه آموخته بودم معذرت خواهی کنم
این تنبیه ممکن است خشن به نظر رسد ولی من دوباره این گناه را مرتکب نخواهم شد.عموما این یک یا دو اسپنک خشن را در بر داشت و من به آن رفتار برای مدت زمانی باز نخواهم گشت

I was punished this morning. My HOH informed me last night I would receive a daily matience spanking, I am having a hard time submitting to him, and he and his mentor feels a daily spanking will help. One of the rules he set was that I would not whine or become sassy about my spankings. We are leaving to go on a cruise this afternoon and I thought we could forgo the spanking until we got to where we are going. When I tried to protest, my HOH reminded me I had broken a rule and was to be spanked. I was sent to retrieve the strap, undress, and sit on the bed and wait for him.

My HOH came in and made me stand before him and tell him why I was getting a spanking. He then made me lay across the pillow on the bed where he gave me a firm spanking, that brought me to tears. He always spanks me past the tears because he feels that is when I am learning my lesson the most.
After the spanking, I spent ten mins in the corner. When he gave me permission to leave the corner he told me make sure I packed the loppy johnny, because vacation would not stop him from doing his duty.

Once again I have learned at the hands of my husband that when I disobey, I pay. I am stubborn, and he is helping me to break that resolve. I hope the benefits of this mornings session is that I will be a more submissive wife. I will be traveling on a tender bottom today, and it's all my fault. My HOH is determined to help me and I once again am very ashamed of my behavior.
Terry
من امروز صبح تنبیه شدم. شوهرم دیشب به من اطلاع داد که من اسپنک مراقبت روزانه دریافت خواهم کرد. من زمان سختی برای تسلیم بودن به او داشتم شوهرم و مربی اوو فکر می کنند که یگ اسپنک روزانه به این مساله کمک خواهد کرد یکی از قوانینی که او گذاشته است این است که من در مورد اسپنکهایم گله و پررویی نکنم.  ما امروز بعد از ظهر قصد داریم به یک سفر دریایی برویم و من فکر می کردم تا زمانیکه به مکانی که داریم می رویم برسیم از اسپنک صرفنظر خواهد شد.وقتی من سعی کردم اعتراض کنم شوهرم یاد آوری کرد که من یک قانون را شکسته ام و باید اسپنک شوم او مرا فرستاد تا تسمه رابیاورم لخت شوم و روی تخت بنشینم و منتظر او باشم
شوهرم آمد و به من گفت که مقابلش بایستم و بگویم که چرا اسپنک می شوم. سپس مرا وادار کرد که بر روی متکا بر روی تخت  دراز بکشم و او مرا به شدت اسپنک کرد که مرا به گریه انداخت. او همیشه مرا پس از گریه اسپنک می کند زیرا او فکر می کند که این زمانی است که من درسم را به خوبی فراگرفته ام . پس از اسپنک منم 10 دقیقه در گوشه ایستادم. وقتی او به من اجازه داد که گوشه را ترک کتم گفت که مطمئن شوم که لوپی جانی را در بارها گذاشته ام زیرا   تعطیلات او را از انجام وظیفه اش باز نخواهد داشت
یکبار دیگر من در دستهای شوهرم آموختم که وقتی نافرمانی کنم بهای آن را خواهم پرداخت.من خیره سر هستم و شوهرم به من کمک می کند که این مشکل حل شود. امیدوارم که جلسه امروز صبح باعث شود که من بیشتر یک زن مطیع شوم. من امروز با یک باسن حساس مسافرت می کنم و این به خاطر خطای من است. شوهرم تصمیم دارد که به من کمک کند و من یکبار دیگر از رفتارم خیلی شرمنده ام 

Sunday, August 1, 2010

یک تنبیه

من متوجه شدم که در صورت عدم استفاده از ف$ی!ل@ل&ت*ر شکن عکسهای سایت دیده نمی شود لذا لینک دانلوود آن را در اینجا می گذارم

در اینجا از کلیه کسانیکه لطف کرده اند وکامنت گذاشته اند تشکر می کنم و از سایرین هم تقاضا می کنم که لطف کنند و نظر خود را بگذارند تا من هم بیشتر تشویق به نوشتن شوم. اگر هم خواستید می توانید با آیدی من در یاهومسنجر تماس بگیرید که خوشحال می شوم آیدی من در سمت راست سایت نوشته شده است
در سایت انگلیسی که گفتم بخشی بود که در آن زنها شرح تنبیهاتشان را بنا به خواست خود یا به دستور شوهرانشان می نوشتند.در این پست ما یکی از آنها را می خوانیم
My spouse/HOH is very grateful for this addition. He feels telling others in a loving DD relationship is beneficial for me as well as others.

Misbehavior – Disrespect & Disobedience - occurred over the last 30-45 days
We have had my HOH’s family living with us over those days. His sister is far from a submissive wife. She is quite bold about her feelings and independent; the opposite of our marriage. Discipline has not been easy during this time and I guess I had free reign as my actions were not corrected. It became easier and easier to follow my sister in law rather than continue in what I truly believed in. I became increasingly disrespectful, disobedient (spending money without permission that we really did not have, hiding the receipts, not doing what HOH asked of me), not following my diet and gaining weight (a lot) and lax about my chores.

About two weeks ago, we were alone and my HOH brought up the subject, and that was difficult to correct currently, it needed to stop. I began to argue and tell him that once they left we could go back to “normal”. He told me since we would be alone for a few hours; I was going to be corrected now for the past behavior and he would not tolerate it any more. My rebellious side kicked in and argued it wasn’t fair. He led me firmly by the hand to my punishment corner and I was instructed to stay there nose to the wall until he calmed down. He will never spank as angry as he was.

Discipline
When he calmed down I was given my instructions to go to our bedroom change into my white granny spanking panties and cropped t-shirt and to assume my position by his chair (meaning kneeling facing the chair with my head down). Kneeling representing my submission as he will lecture me when sits down about my transgressions before I am over his lap.

Normally there is no warm up spanking. He began with slow but heavy strokes with his hand scolding in between smacks. He then lowered the panties to my knees (I feel like a child when he does that) and continued to hand spank me until I was kicking and screaming begging for mercy promising to be good. Of course it did no good, he reminded me of how he felt with how I treated him and how much he hurt. He continued hand spanking and scolding informing me that since I was disobedient during punishment I would be receiving a Disobedience spanking.
He proceeded to paddle my bottom, good and hard. When he was done, and I lay there OTK sobbing, he led me to the bed and on top the pillows so that my butt was high in the air. I was instructed no to move or resist. He then proceeded to lecture me about my transgressions but also how I misbehaved during my punishment. After scolding me, he gave me 10 strokes of the cane and sent me to the corner.

After 30 minutes, I was allowed to re-dress and for the first time I was given a writing essay. I had to sit on our hard, wooden kitchen chairs and write about what I did wrong and the consequences my actions had on our marriage as well as on each other’s feelings and mental state.

Aftermath
When my essay was done, I had to kneel in the corner while he read it. I was then allowed to thank him for my punishment and apologize for my misdeeds. We hugging and kissed each other and was reminded, that future actions would result in immediate punishment even with relatives there. I still had a Disobedience spanking coming the next day.

Benefits
At some point, the pain was so intense and the tears flowing, I crossed a threshold and experienced a submission that was new to me. I don’t know if was because I had never been spanked so long or hard or because I realized how much I hurt my husband. I am writing daily in my journal and sometimes earn a punishment without even trying but those are usually nin-corporal.

شوهر من از بابت این بخش خیلی ممنون است او فکر می کند که گفتن شرح نظام عاشقانه ما برای دیگران برای من و دیگران مفید است.
 رفتار بد: بی احترامی و نافرمانی در طی 30 -45 روز گذشته
در طی این روزها خانواده شوهرم با ما زندگی میکردند خواهر او یک همسر فرمانبردار نیست.او در مورد احساسات و استقلال خود متهور و گستاخ است درست در نقطه مقابل ازدواج ما.تنبیه در این مدت آسان نبود و من فکر می کردم که آزاد هستم چنانچه اعمال من مورد تادیب قرار نمی گرفت.پیروی کردن از شیوه خواهر شوهرم بجای شیوه ای که به آن اعتقاد داشتم روز به روز آسانتر می شد.من به تدریج گستاخ و نافرمان شدم(خرج کردن پول بدون اجازه,پنهان کردن رسیدها و انجام ندادن کارهایی که شوهرم از من خواسته بود) رژیم غذایی ام را دنبال نمی کردم که باعث اضافه وزنم شده بود در انجام وظایفم سهل انگار شده بودم.حدود دو هفته پیش ما تنها بودیم و شوهرم موضوع را پیش گشید وگفت که این روش باید تصحیح شود و روند فعلی متوقف شود . من شروع به دلیل و برهان آوردن کردم و گفتم که وقتی آنها رفتند ما می توانیم به حالت نرمال برگردیم.او گفت که چون ما برای ساعات کوتاهی تتنها هستیم من باید برای رفتار گذشته ام تنبیه شوم و او دیگر حاضر به تحمل نیست. قسمت سرکش من مخالفت می کرد و می گفت که این منصفانه نیست.او مرا با دست و با شدت به گوشه تنبیه هدایت کرد و دستور داد که همانجا رو به دیوار و بینی به دیوار بایستم تا او آرام شود. او هیچ وقت به هنگام عصبانیت اسپنک نمی کند.
مجازات: وقتی که او آرام شد به من دستور داد که به اتاق خواب بروم ولباسهایم را عوض کنم و شرت سفید و تیشرت مخصوص اسپنک را بپوشم و با صندلی وضعیت بگیرم(به این معنی که در مقابل صندلی زانو بزنم و سرم را به پایین خم کنم) زانو زدن تسلیم بودن من را در حال که او روی صندلی نشسته وپیش از آنکه من روی آغوش او باشم در مورد سرپیچی من سخنرانی می کند نشان می دهدمعمولا گرم کردنی در کار نیست او با ضربات آهسته اما محکم با دستش در حالیکه بین ضربات مرا سرزنش می کرد شروع کرد. اوسپس شرت مرا تاروی زانوهایم پایین کشید (من وقتی این کار را کرد احساس بچه بودن می کردم) او اسپنک با دست را ادامه داد تا اینکه من شروع به لگد زدن و جیغ زدن التماس کرن کردم و قول می دادم که از این به بعد خوب باشم. البته این کارها اثری نداشت و او به من یاد آوری کرد که او رفتار مرا تحمل کرده و از آن آزار دیده است.او به اسپنک با دست و سرزنش کردن ادامه داد و گفت که چون من در مدت تنبیه نافرمان بوده ام   .اسپنک نافرمانی هم دریافت خواهم کرد. او به اسپنک کردن من با پدل پرداخت در حالیکه من روی زانوی او بودم و گریه می کردم او مرا به تخت هدایت کرد .چند متکی روی آن بود که باسن من را بالا می آورد.او به من دستور داد که حرکت نکنم و مقاومت نکنم.او به سخنرانی کردن در مورد سرپیچی ام و نافرمانی در مدت تنبیه
ادامه داد. پس از سرزنش او به من 10 ضربه با ترکه زد و مرا فرستاد تا در گوشه بایستم.پس از 30 دقیقه او به من اجازه داد که لباسم را بپوشم و برای اولین بار گفت که یک انشا در مورد نافرمانی ام بنویسم.من می بایست روی یک صندلی چوبی سخت آشپزخانه بنشینم و و در مورد کارهای نادرستم و اثرات آن بر روی ازدواجمان و احساسات همدیگر بنویسم.
پس آیند:پس از این که من انشا را نوشتم می بایست در گوشه زانو بزنم تا او آن را بخواند. پس از آن من می توانستم از شوهرم بخاطر این تنبیه تشکر کنم و از بابت کارهای بدم عذر خواهی کنم.سپس ما همدیگر را در آغوش گرفتیم و بوسیدیم و او به من گفت که کارهای آینده من با تنبیه بلا فاصله مواجه خواهد شد صرفنظر از اینکه نزدیکان آنجا باشند. من هنوز یک اسپنک نافرمانی دارم که فردا انجام خواهد شد
فواید: برای مدتی درد شدید بود و من گریان بودم من یک حد آستانه را رد کردم و تسلیم بودن تازه آی را تجربه کردم.نمیدانم بخاطراین که هیچگاه اینقدر سخت و طولانی اسپنک نشده بودم یا شاید به خاطر این  که فهمیدم چقدر شوهرم را اذیت کردم.من روزانه در دفتر خاطراتم می نویسم و بعضی وقتها تنبیهاتی را کسب می کنم ولی آنها معمولا غیر بدنی هستند